نامحرمانه

خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست

نامحرمانه

خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست

مسافرم !

حاشا که من به موسم گل ترک می کنم

من لاف عقل میزنم این کار کی کنم  

 

مطرب کجاست تا همه محصول زهد و علم

در کار چنگ و بربط و آواز نی کنم   

 

از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت

یک چند نیز خدمت معشوق و می کنم   

 

کی بود در زمانه وفا جام می بیار

تا من حکایت جم و کاووس کی کنم   

 

از نامه سیاه نترسم که روز حشر

با فیض لطف او صد از این نامه طی کنم   

 

کو پیک صبح تا گله‌های شب فراق

با آن خجسته طالع فرخنده‌پی کنم   

 

این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست

روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم

نظرات 6 + ارسال نظر
الف دزفول 30 دی 1390 ساعت 22:14 http://http:/shahab48

اززحمات بی دریغ شما کمال تشکر رادارم /حاج آقا خیلیُ خیلی خیلی شرمنده کرده اید حلال بفرمایید/ فقط مانده ام وبلاگ بنویسیم یا عرق شرمندگی بریزیم/ التماس دعا / دعابفرمایید / ارادتمندشما الحقیر بنده ی عاصی حسن راثی

سلام برادر
بنده هم از شما متشکرم.

[ بدون نام ] 5 بهمن 1390 ساعت 12:12

سلام علیکم برادر
...برگ گل سرخ را باد کجا می برد ؟

سلام علیکم و رحمة الله
...

[ بدون نام ] 5 بهمن 1390 ساعت 13:49

برگ گل سرخ را باد کجا می برد؟

شادانلو 13 بهمن 1390 ساعت 16:47

سلام حاج عباس وبلاگها رو دیدم کارت درسته خدا بهت قوت بده تا آخر خط سربازی باشی در صف امام خامنه ای.

سلام جناب شادانلو
از شما متشکرم.
دعا بفرمایید.

حسن 21 بهمن 1390 ساعت 04:40 http://hassanraci.parsiblog.com

برادر کجایی ؟؟؟

سلام
سوال بنده هم همین است. بعضی ها بنا بود شنبه تهران باشند!

mazaher 26 بهمن 1390 ساعت 21:50 http://mazaher313.blogfa.com

با سلام .
مظاهر با مطلب (مرثیه ای برای یک جنبش مرده) به روز شد . لطفا ما را لینک کنید و از نظرات خود بهره مند نمایید . با تشکر http://mazaher313.blogfa.com/post/14

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد